-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 دیماه سال 1390 22:24
پنجشنبه امتحان دارم هنوز کامل نخوندم کیفمو آوردم جزوه رو از توش بردارم، یادم اومد باید روی دارو ها دستوراتش رو بنویسم که یادم نره داروها رو چیدم ردیف روی میز و کاغذ و خودکار برداشتم که بنویسم، نشستم دارم کتاب داستان میخونم وسط کتاب خوندن هم اومدم وبلاگ مینویسم امروز حواسم پرت بود. هست هنوز دلیلش رو میدونم... بله وسط...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 2 دیماه سال 1390 18:38
این نوشته مخاطب خاص داره راه دیگه ای برای گفتنش نداشتم آروم باش به همه چیزهای خوب و عزیزی که داری فکر کن و امید و توکلت به خدا باشه برات دعا میکنم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دیماه سال 1390 10:28
زمستون تشریف اوردن خوش اومدن :دی سلام شب یلدای دیشبی مبارک امیدوارم کل زمستون برای همه بهاری و خوب باشه دلهاتون خوش و تنهاتون سلامت ما هم دیشب خدا رو شکر همه دور هم بودیم فال هم گرفتیم خوش باشید
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 آذرماه سال 1390 13:49
امروز برگه هامو مرتب میکردم، بروشورها و کارتهایی که برای سفر مشهد درست کرده بودم رو پیدا کردم. یادش بخیر. دلم میخواد.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 آذرماه سال 1390 20:45
آخر هفته که برای کلاس میرم، موقع رفت و برگشت از وسط بازار محلی رد میشم یعنی فوق العاده ست پر از رنگ پر از زندگی یکم دقت کنی، تمام خستگی هفته از یادت میره خدایا متشکرم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 آذرماه سال 1390 22:42
سلام از بعد از ظهر که اومدم خونه، پشت سیستم هستم. کارهام زیاده و باید وقت زیادی صرف کنم. بعضی وقتها ساعتها زمان میذارم و به نتیجه ی مطلوب نمیرسم. فقط باید شروع کنم ترس شروع کردن کار رو باید بذارم کنار هیچ زمانی برای شروع، بهتر از الان نیست قرار نیست کارها در بهترین و آرمانی ترین شرایط انجام بشه، این ممکن نیست ایده آل...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 آذرماه سال 1390 00:06
در این لحظه(5 دقیقه بعد از نیمه شب:دی) بعد از 5 ساعت کار مداوم، تمرین کلاسی انجام شده و خدمت استاد عزیز ایمیل شد. خسته نباشم :دی یعنی هر یه تمرینی که انجام میدم و میفرستم، انگار یه بار سنگین از رو دوشم برداشتن. ولی این سختی ها و نگرانی ها رو دوست دارم. خوشحالم در دانشگاه خوبی درس میخونم اساتیدم فوق العاده هستند،...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 آذرماه سال 1390 11:15
سلام سلام موافقید یکم روزانه بنویسم؟ مینویسم :دی دیروز تعطیل بودم. روز یکم دیر شروع شد :دی بعد از صبحانه، دو تا از اوامر مادر گرامی انجام شد. ایشون به بنده میفرمایند آچار فرانسه :دی بعدش رفتم میوه شستم و پوست گرفتم ، گذاشتم برگه و لواشک درست بشه یکم درس خوندم تا ظهر بعد از ناهار دوباره درس بعد هم با مادر گرامی رفتیم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 آذرماه سال 1390 22:11
امسال توی خونه سه تا دانشجو داشتیم. از مامان خانوم و آقای بابا، کادو هم گرفتیم خیلی ممنون هم :دی
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 آذرماه سال 1390 17:47
اى زصهباى حسینى سرمست / دستگیر همه عالم بىدست ما همه دست بدامان توایم / میزبان غم و میهمان توایم اى علمدار سپه کو علمت / علم و دست زبازو قلمت
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 آذرماه سال 1390 11:28
جمعه برف اومد. اولین برف در پاییز. هوا فوق العاده سرده. استخوان سوز. بهار هم سرده. فکرش یخ زده ست. احساسش یخ زده. چشماش اما یخ نزده، زیبایی ها و خوبی ها رو میبینه ولی فقط میبینه. زود خوب شه. دلم براش تنگ شده.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 آبانماه سال 1390 13:40
نیاز به روان شناس دارم. یه کم وقتم خالی بشه حتما میرم پیشش.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 آبانماه سال 1390 18:15
خسته شدم از بس اومدم نوشتم من از این آدم متنفرم من این ادم رو نمیفهمم من این بی ملاحظه و بی توجه بودن رو نمیفهمم چرا این ادم نمیفهمه عصر حجر خیلی وقته تموم شده چرا فکر میکنه با اصرار بیخود میتونه خودشو تحمیل کنه من نمیدونم همچین آدمی چطوری فکر میکنه من دلم فریاد میخواد کجای دنیا این جور طرز فکر وجود داره؟ باید چیکار...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 آبانماه سال 1390 18:54
سلام عید بر همه مبارک التماس دعا
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 آبانماه سال 1390 21:12
سلام سلام من خوشحالم امروز بعد از چند سال دوباره رفتم سر کلاس تدریس رو دوست دارم بهم انرژی میده برای جلسه اول خوب بود امیدوارم جلسات بعد هم به همین شکل ادامه پیدا کنه.آمین :)
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 آبانماه سال 1390 14:20
سلام هوا خیلی سرده شده و بارونه من خوبم با درس و کار مشغولم سعی در رفرش نمودن ذهن دارم و سعی میکنم اهمیت برخی مسائل رو کم کنم امیدوارم نتیجه بده پ.ن: یکی منو نشناسه اینجا رو بخونه احتمالن فکر میکنه خل و چل باشم :دی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 آبانماه سال 1390 12:37
راستش رو بگم، خوب نیستم اصلن دلیلش هم یک تلفن از آدمی که باعث بدبختیهای این چند وقتهم شده خیلی دارم رک میگم نه؟ :دی من واقعن ایشون رو درک نمیکنم. به نظرم مشکل دارن. بیمارن من نمیفهمم چرا باید زنگ بزنه ؟ درسته جواب ندادم ولی از اون لحظه تمام وجودم پر از استرس شده. تمام فکرم و ذهنم نابود شده. من دلم مرگ میخواد :(...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 آبانماه سال 1390 13:03
تنهایی بد دردیه.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 مهرماه سال 1390 08:19
من عاشق طبیعتم.از گل ها و درخت و سبزه ، زندگی و انرژی میگیرم. من همه آدمها رو دوست دارم مگر اینکه خودشون نخوان یا کاری بکنن که خلاف اخلاق و انسانیت باشه. من برای دوست داشتن و دوست بودن لازم نمیبینم آدمها رو دسته بندی کنم و بذارمشون توی گروههایی و بهشون عنوان و لقب بدم. چه لقبی بالاتر و بهتر از دوست؟ دنیای من ساده ست....
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 مهرماه سال 1390 11:28
سلام سلام من خوبم.هر روز میام اینجا سر میزنم ولی خب یا وقت نمیشه بنویسم یا نمیدونم چی بنویسم. عکس هم نمیتونم بذارم. دیروز کلی وقت گذاشتم نشد. امروز هم نمیشه. هوا خیلی سرد بود و بارون میامد. امروز خوبه. من هم خوبم :دی پ.ن: دلم سفر میخواد.شبهای حرم هم که دیگه نگو :(
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 مهرماه سال 1390 08:21
مگذار مرا دراین هیاهو، آقا / تنها و غریب و سربه زانو آقا ای کاش ضمانت دلم را بکنی / تکرار قشنگ بچه آهو آقا عیدتون مبارک
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 شهریورماه سال 1390 14:17
سلام من برگشتم :دی امتحانام سخت بود . خیلی هم سختم گذشت. ولی شکر خدا روزای خوبی بود. دوستان خوبی پیدا کردم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 شهریورماه سال 1390 16:42
بیست سال پیش توی این ساعتها، عموی خوبم رو از دست دادم، تنها عموم. هنوز تک تک اون لحظه های ترس و دلهره و بعدش غم و بهت و ناباوری یادمه. اون روزهای سیاه و سالهای بعد که همیشه یه هاله خاکستری روی زندگی هامون افتاد. یادش همیشه با منه.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 شهریورماه سال 1390 12:29
سلام عیدتون پیشاپیش مبارک همیشه خوش و خرم و شاد باشید اینجانب هم خوب میباشم. از امروز میرم برای امتحانات. راستش اولین باره این همه مدت طولانی از خونه دورم :دی سقف دوریهام یه هفته بوده :)) باورتون میشه اینقدر برام سخته که تا حد نرفتن پیش رفتم؟ :دی استرس دارم خیلی :( :دی فعلن
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 مردادماه سال 1390 12:51
باران سر ذوقم میاره چند روزه خیلی بهترم باران را دوست دارم دیروز بعد از چند ماه رفتم سراغ گل های باغچه هوا سرده و پاییزی خوبم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 مردادماه سال 1390 17:59
سلام همیشه اینجا وقتی نوشتم که یا خیلی خوشحال بودم یا خیلی ناراحت یه وقتایی هم هست که هیچ حسی ندارم و اصلن نمیتونم بیام اینجا این چند روز یکم بهترم درسا مشغولم کرده و باعث شده یه حس جدید داشته باشم شالی ها داره میرسه و عطرش رو میشه حس کرد یادتونه یه وقتایی سرمست میشدم از عطرشون؟ توی این روزها و شبهای عزیز، در حق هم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 تیرماه سال 1390 12:07
به شدت درگیر درسها هستم یه سفر دو سه روزه رفتم و قرار گرفتن در محیط درس و همکلاسیها بعد از چند سال خیلی خوب بود سعی میکنم خوب باشم ولی هنوز ... دعا کنیم در حق هم
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 8 تیرماه سال 1390 20:08
روزهای بدی رو میگذرونم. خیلی بد دوست ندارم اینجا بنویسمش
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1390 16:54
هیچ حسی ندارم نه خوبم نه بد یه حالت بی حسی اینقدر غیرقابل تحمل ، که رفتم پیش روانشناس حس نوشتن ندارم با این انرژی های منفی سعی میکنم سکوت کنم و آفتابی نشم
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 23:02
سلام :) بعد از ظهر با مامان خانوم و آقای بابا شمع دونی کاشتیم و دوچرخه سواری کردیم :) کلی انرژی مثبت دارم و اومدم تند تند اینجا بنویسم که این حس بد و منفی یکم کمتر بشه نزدیک خونه ما یه باغ هست که توش بلبل دارن. بعد این بلبلا خواب و آرام ندارن. تمام وقت در حال چهچهه هستند. خیلی دوسشون دارم. کاش باغ مال ما بود میرفتم...