سلام :)

  

حسن زمانی میشنوم. غم میریزد در دل :|



سلام زهرا جان! خون شده چرا جگرت؟

مدینه پر شده از کربلای دور و برت

برای مادر عبّاس چیست بهتر از این
خبر بیاوری از لاله‌های در سفرت

خدا کند که نگویی و نشنوم چه شده‌ست
که آتشم زده آن چشم‌های سرخ و ترت

برای این زن تنهای شهر، قصّه بگو
ز غیرت پسرم، نه درست‌تر! پسرت!

چهار پاره جگر داشتم که توفان برد
فدای بازوی در خون نشسته و کمرت

هنوز بانوی آب و شکوفه، دل‌خون است
ز هرم آتش و آن کربلای پشت درت!

دو بازوی قلم آورده‌ای، نه! بانو جان؟
دو چشم ناز ابوالفضل هم فدای سرت!

سرت سلامت! ای کاش مرده بودم من!
نمی‌رسید به من داغ آخرین خبرت

سر حسین؟ سر نیزه؟ خیزران و تنور
چه‌قدر خون شده بانوی خسته‌دل جگرت!

نگو و آتش این سینه را زیاد نکن
چگونه بشنوم از داغ‌های بیشترت؟
 


امیر مرزبان

سلام


غم دارد

سکوت می کند...


مرد تک سوار دریا

تشنه لب کنار دریا

آبروی آب و برده...



سلام

سرما خوردم شدید

از بس هوا اینجا گرم و سرد میشه

چند روزه تمام بعد از ظهر ها رو لالا تشریف دارم. از کار و زندگی افتادم. زودتر خوب شم لطفن :)


به نظرتون من در این شرایط که باید فقط درس بخونم، برم دنبال اینکه کارمو گسترش بدم و احتمالن کلی دردسر بکشم ؟

یا منتظر بمونم امتحانا تموم بشه بعد؟

یا نه قانع باشم و دنبال کار اضافه نرم؟


نمیدونم. از یه طرف دلم میخواد حالا که موقعیتش هست درس بخونم

از یه طرف موقعیت گسترش کارم هم هست

نمیدونم چیکار کنم

خودم ترجیح میدم درس بخونم. البته اگه بخونم :دی :-"


پ.ن1: درسته. آستارا گردنه حیران و البته سرعین :) عالی بود جای دوستان خالی


پ.ن2: خجالت میکشم بعضی وقتا اینجا بنویسم. شاید برم جای دیگه. شاید هم نه و اون بعضی وقتایی که نیاز هست بنویسم و خجالت میکشم، اصلن ننویسم. شاید اینجوری بهتره.


سلام من اومدم :دی

عید غدیر با تاخیر مبارک


یه مسافرت دو روزه خیلی عالی رفتیم با مامان خانوم و آقای بابا :)

جای همگی خالی

بخصوص گردنه حیران وقتی مسیر پر از ماشین بود و دوطرف جاده درخت و برگ های رنگی رنگی میریخت روی ماشینا و همه ی چهره ها خندان بود واقعن اون لحظه یاد دوستانم بودم .جاتون سبز بوده :)

هوا هم برخلاف تصورمون عالی بود. یه عالمه لباس گرم برده بودیم که بیشترشو استفاده نشده برگردوندیم :)))

حالا پیدا کنید کجا رفته بودیم :)))