زمین مادر خورشید و یلدا هم شب تولد فرزند از مادر

خب یکم در موردش شنیدم

اینکه هندوانه آجیل و انار در این شب میخوردن (میخورن)

آجیل برای اینکه خوردنش باعث ایجاد یک لایه چربی در بدن میشه و بدن رو در برابر سرما حفظ میکنه

انار برای اینکه در عین کثرت، وحدت داره (هزار دانه ی به هم تابیده)

هندوانه برای اینکه به رنگ خورشیده ، قرمز

چند قرن پیش (حدود ۵ قرن) که اروپاییان عیدی نداشتن به دنبال عید ، یلدای ایرانیان را انتخاب و این شب را تولد حضرت مسیح در نظر گرفته و جشن گرفتند.

 

نمیدونم این حرف چقدر درسته

دنیای مجازی هر کسی با دوستانش شکل میگیره

با تغییر دوستان ، دنیاش هم تغییر میکنه

شده دنیات خالی بشه یا حد اقل خلوتش کنن

بعد دلت بخواد دنیاتو عوض کنی

یعنی یه دنیای جدید رو تجربه کنی

حس و حال دوست جدید هم ندارم اصلا

بعضی وقتا میزنه به کله م، ولی زود میگذرم ازش

انرژی زیادی میخواد

 

 

مکتشف

(تاثیر گذار، درون گرا، واقع گرا، احساسی)

تو یک تیپ "مکتشف" هستی. کنجکاو، احساساتی، پیشرو و کاوشگر. تو از آن دسته آدمهایی هستی که تا چیزی را نفهمند، دست از سرش بر نمی دارند! ضمنا علاوه بر شخصیت قوی، دارای حس ماجراجویی قوی هم هستی. تو ترجیح می دهی که خودت بیرون بروی و هر چیزی را خودت تجربه کنی تا اینکه حرفهای یک نفر دیگر را راجع به آن بپذیری. به احتمال خیلی زیاد، بعضی از مردم فکر می کنن که مخت تاب داره!

برای مردم خیلی سخت است که بپذیرند تو آدم باهوشی هستی. فکر می کنی دلیلی برای این فکرشان داشته باشند؟ این را زمان نشان خواهد داد.

اول صبحی چه تست خودشناسی ای شد  

حالا یعنی درسته؟

 

همه چیز از یاد آدمی میره

غیر یادش

که همیشه یادشه

نمیدونم کدوم قسمت از سریال تاریخ معاصر یادم اورد که:

تاریخ سرزمین من پره از رازهای سر به مهر

عشق های پاک و نابی که در صندوقچه ی دل های سوخته مدفون شد و سر باز نکرد

پره از دخترکان معصومی که پی معامله ی زر و زور دنیوی پا به حجله ی بد بختی و تیره روزی گذاشتن و دم نزدن

پره از محبتهای خالصی که غبار گذر زمانه کمرنگشون نکرد و سینه به سینه نقل محفل دور هم نشینیها شدند

پره از اشعار سوزناک فراق و هجران که نسل به نسل چرخیدن و ماندگار شدن

و من ماندم که تعصب جهل و شمشیر زور چه کرد با دل همیشه عاشق  مردم سرزمین من 

 

اوضاع روحیم درب و داغونه.

 باز دلم مخواد برم گم و گور شم.

بگذرم از همه چیز و از اول شروع کنم.

اونجوری که دلم میخواد نه اونجوری که بهتره. نه اونجوری که درست تره........

ما دیروز رفتیم عروسی  یه عالمه خوش گذشت   موقع اومدن هم گل و شمع سفره عقدو دادن بهمون به من :دیییییییی    حناشم خیلی خوش رنگ بود هی کف دستمو نگاه میکنم یه شکل خوشگلی گرفته :پی  گل نرگس هم دادن نگه داشتم یادگاری با یه هدیه ی کوچولوی دیگه که از روی سفره برش داشتم   جای همگی خالی   برای همه ی دوستام دعا کردم ( اینتر صفحه کلید کار نمیکنه پشت هم نوشتم :دییییی :))  )

نوشتنم نمیاد

دارم فکر میکنم به این روز مبارک

غریبه همیشه غریبه ست حتی اگه سعی کنه و نسبت ریز و درشت برای خودش ردیف کنه.....

زندگیه.کاریش نمیشه کرد