امروز برگه هامو مرتب میکردم، بروشورها و کارتهایی که برای سفر مشهد درست کرده بودم رو پیدا کردم. یادش بخیر. دلم میخواد.

آخر هفته که برای کلاس میرم، موقع رفت و برگشت از وسط بازار محلی رد میشم

یعنی فوق العاده ست

پر از رنگ

پر از زندگی

یکم دقت کنی، تمام خستگی هفته از یادت میره

خدایا متشکرم

سلام

از بعد از ظهر که اومدم خونه، پشت سیستم هستم. کارهام زیاده و باید وقت زیادی صرف کنم.

بعضی وقتها ساعتها زمان میذارم و به نتیجه ی مطلوب نمیرسم.

فقط باید شروع کنم

ترس شروع کردن کار رو باید بذارم کنار

هیچ زمانی برای شروع، بهتر از الان نیست

قرار نیست کارها در بهترین و آرمانی ترین شرایط انجام بشه، این ممکن نیست

ایده آل گرایی رو باید از خودم دور کنم

نباید کار رو سخت بگیرم که به سختی جلو میره

از خودم بیشتر از توانم نباید انتظار داشته باشم

باید در حد توانم کارها رو انجام بدم و این کافیه


در این لحظه(5 دقیقه بعد از نیمه شب:دی) بعد از 5 ساعت کار مداوم، تمرین کلاسی انجام شده و خدمت استاد عزیز ایمیل شد. خسته نباشم :دی

یعنی هر یه تمرینی که انجام میدم و میفرستم، انگار یه بار سنگین از رو دوشم برداشتن.

ولی این سختی ها و نگرانی ها رو دوست دارم.

خوشحالم در دانشگاه خوبی درس میخونم

اساتیدم فوق العاده هستند، بهترین ها در رشته خودشون

بعد از فارغ التحصیلی دلم براشون تنگ میشه


سلام سلام

موافقید یکم روزانه بنویسم؟

مینویسم :دی


دیروز تعطیل بودم. روز یکم دیر شروع شد :دی

بعد از صبحانه، دو تا از اوامر مادر گرامی انجام شد. ایشون به بنده میفرمایند آچار فرانسه :دی

بعدش رفتم میوه شستم و پوست گرفتم ، گذاشتم برگه و لواشک درست بشه

یکم درس خوندم تا ظهر

بعد از ناهار دوباره درس

بعد هم با مادر گرامی رفتیم پیاده روی، عالی بود

بعد دوباره درس تا شام (من چقدر کار میکنم واقعا :دی)

بعد از شام رفتیم برگه ها و لواشکا رو آوردیم، دلتون نخواد، خیلی خوب شده بود. همه خوششون اومد خدا رو شکر :دی

یه فایلی رو باید ارسال میکردم که نشستم عین بچه خوب، تمرکز کردم و انجامش دادم و ارسال شد

بعدش یه کار خلاصه نویسی و تایپ و تبدیل پاورپوینتش مونده بود که با اینکه خسته بودم، به خودم قول دادم که حتما انجام بشه. دیگه ساعت یک بعد از نیمه شب تموم شد و ارسالش کردم

فکر کن ساعت یک نصفه شب :(( همه خواب، چراغا خاموش، آقا دزده پشت در :)))))

امروز هم چند تا کار دارم که از صبح هی نصف از این نصف از اون انجام شد، دیگه گفتم یکی رو که مهمتره اول انجام بدم.

یکم وقت گذاشتم و تموم شد. نفس راحت کشیدم. بعضی وقتها خیلی وسواس دارم که حتما بهترین شکل انجام بشه در صورتیکه لازم نیست

 به این نتیجه رسیدم که کارها رو همزمان انجام ندم:( خیلی وقت میگیره

یه کار رو شروع کنم و تمرکز کنم تا تموم بشه، بهتره تا اینکه نصف از این، نصف از اون

موافق باشید با من :دی



امسال توی خونه سه تا دانشجو داشتیم. از مامان خانوم و آقای بابا، کادو هم گرفتیم

خیلی ممنون هم :دی

اى زصهباى حسینى سرمست / دستگیر همه عالم بى‏‌دست
ما همه دست بدامان توایم / میزبان غم و میهمان توایم

اى علمدار سپه کو علمت / علم و دست زبازو قلمت




جمعه برف اومد. اولین برف در پاییز. هوا فوق العاده سرده. استخوان سوز.

بهار هم سرده. فکرش یخ زده ست. احساسش یخ زده. چشماش اما یخ نزده، زیبایی ها و خوبی ها رو میبینه ولی فقط میبینه. زود خوب شه. دلم براش تنگ شده.