چقدر با اینجا غریبه شدم

حوصله اینترنت ندارم. دلم میخواد تنها باشم با هیچکی حرف نزنم.

اردیبهشت رو دوست دارم.

داره بارون میاد، هوا هم یکم مه داره. دلم خالیه. یه حس خاصی که احساس میکنی جای دلت خالیه.


الکی الکی پنج سال زجر کشیدم، مسیر زندگیم به خاطر یه دیوانه‌ی روانی به هم خورد. کاش مودبانه برخورد نمیکردم. کاش اینقدر به اینکه: وای مردم چی میگن، وای زشته، فکر نمیکردم. کاش از همون روز اول میکشیدمش به فحش و اجازه نمیدادم پای کثیف و نحثشو به زور توی زندگیم بذاره. این کاش ها دست از سرم برنمیداره. واقعا مودب بودن اینه؟ اجازه بدی یه روانی اینجوری با روانت بازی کنه؟

اگر دختر داشتم بهش یاد میدادم ادب رو در اینجور مواقع بذاره کنار و اجازه نده به جرم دختر بودن براش تعیین تکلیف کنن. ادب!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد