راستش چند روزه دارم به این کامنت فکر میکنم:


"" آخه این قدر هم آدم درگیر ؟
پس این خدای خوب شما و اون توکل الهی شما کجاست ؟ ""


هربار میخونم، خجالت میکشم

خودم میدونم که خیرم در ماجرایی بود که اتفاق نیوفتاده. اگر اتفاق میوفتاد، در کوتاه مدت خوشحال میشدم ولی در بلند مدت یا باید میسوختم و میساختم! یا باید همه ی انرژیم رو میذاشتم که یکمی جمع و جورش کنم که خیلی خیلی سخت بود. خیر اتفاق نیوفتادنش خیلی بیشتر از اتفاق افتادنشه.

شاید خدا دوستم داشته که نذاشته این اتفاق بیوفته. درسته اذیت شدم. درسته اذیت میشم ولی خدا رو چه دیدی؟


شما راست میگین. دارم خودمو تلف میکنم. توکلم ضعیف شده. خودم هم ضعیف شدم.

از خدا میخوام بهم قدرت و آرامش بده. کمکم کنه مثل قبل

برای هم دعا کنیم


پ.ن: ممنون از کامنتهای دوستان عزیزم. همه رو میخونم و بهشون فکر میکنم. متشکرم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد