کار دلم به جان رسید، کارد به استخوان رسید

اینروزها عجیب دل‌تنگم. با اینکه هرچی میگذره باید برام عادی بشه و دلتنگی ها رفع بشه، ولی برعکس شده...


کاش میتونستم به هیچ آدمی دل نبندم. کاش به آدمها عین یه رهگذر، یه مسافر نگاه میکردم.

کاش میتونستم سبک سنگین کنم که اگه به نفعم بود دوستش داشته باشم. کاش می‌شد.

کاش دلتنگ ادمهایی که خواسته یا ناخواسته در حقم بی انصافی کردن نمیشدم.


این روزها، هر روزش برام عذابه. وضعیت غیر قابل تحملیه. نمیتونم توصیف کنم در چه عذابی هستم.

دعام کنید :(


به قول عزیزی: در حق هم دعا کنیم که زودتر مستجاب میشه.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد