شد ۵ ماه

داره کم رنگ تر میشه انگار، ولی

یه چیزایی، یه وقتایی، هیچوقت کمرنگ نمیشه، هیچوقت از یاد نمیره

نگاههای نگران و منتظر که نگاه از در برنداشته بودن 

که وقتی دیدمشون .....

کی میتونه چشمای نگران بابا رو فراموش کنه،که اگه غرور مردونه نبود بارونی تر از هر چشم دیگه ای بودن

کی میتونه چشمای معصوم و مهربون مامان رو فراموش کنه که سیل اشک قرمزشون کرده بود

کی میتونه نگرانی هر روزه رو توی اون دو جفت چشم همیشه عاشق نبینه؟ مگه میشه ندید؟

مگه میتونم نبینم؟

.....

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد