حس نوشتن دارما ولی ماشاالله از بس سمساری شلوخ پلوخه نمیدونم از کدوم بنویسم.وقت هم ندارم

خب بالاخره این امتحان تموم شدن،هر چند افتضاح ولی همین که فکر امتحان در کله ی مبارک نیست خودش خیلی خوبه.

نمیدونم فقط من اینجوریم که: شب امتحان زودتر از هر زمان دیگه ای در عمرم میخوابمحتی اگه فقط یه صفحه از کتاب رو خونده باشم.بیشتر از هر زمان دیگه ای: خسته ام، کار دارم، دلم میخواد کارای متفرقه انجام بدم و .... 

ما اینیم دیگه.درست بشو نیستم

دیشب با اهل و عیالتشریف بردیم تیاتر. از شما چه پنهان در آخرین لحظه و به خاطر اینکه بلیطا حروم نشه تصمیم رفتن گرفته شد(ما هم خانواده مقتصصصصصصد)

ولی خب انصافا جالب بود. یعنی فکر میکردم خیلی بدتر از اینا باشه.میشه گفت تنها عیبش گویش بازیگران مونثش بود.چون من که به سلامتی سررشته ای از هنر ندارم همین فقط به ذهنم رسید.

پایه ام اگه کسی مهمونم کنه باز امشب برم.البته امادگی مهمان نمودن هم دارم

شب یلدامون از شب قبلش آغاز شد

یه شعری اومد که الان یادم نیست

ظهرش باز یه دور دیگه مراسم اجرا شد

و شب اصلیشم که معلومه

یه دور معمول و دو دور دیگه هم روش که میشه به عبارتی سه بار. که البته جای دوستان خالی به دو زبان شیرین Persian و En برگزار گردید چون آقای بابا میخواستن فصاحت لهجه انگلیش افراد خانواده رو بسنجند که به سلامتی رو سفید گردیدیم.

و اما شعر:

طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف _____ گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف‏
طرف کرم ز کس نبست این دل پرامید من _____ گر چه سخن همی برد قصه‏ء من به هر طرف‏
از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد _____ وه که درین خیال کج عمر عزیز شد تلف‏
ابروی دوست کی شود دستکش خیال من _____ کس نزدست ازین کمان تیر مراد بر هدف‏
چند به ناز پرورم مهر بتان سنگدل _____ یاد پدر نمی‏کنند این پسران ناخلف‏
من به خیال زاهدی گوشه‏نشین و طرفه آنک _____ مغبچه‏ای زهر طرف می‏زندم به چنگ و دف‏
بی‏خبرند زاهدان نقش بخوان و لا تقل _____ مست ریاست محتسب باده بخواه و لا تخف‏
صوفی شهر بین که چون لقمه‏ء شبهه می‏خورد _____ پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق _____ بدرقه‏ء رهت شود همت شحنه‏ء نجف‏

از شما چه پنهان درموقع خوانده شدن برخی از اشعار (شما خونید همه ش )روی مبارک به مثال لبو گردیده بود و این شیطونا هم هی سر به سرم میذاشتن :دییییی