شب یلدامون از شب قبلش آغاز شد

یه شعری اومد که الان یادم نیست

ظهرش باز یه دور دیگه مراسم اجرا شد

و شب اصلیشم که معلومه

یه دور معمول و دو دور دیگه هم روش که میشه به عبارتی سه بار. که البته جای دوستان خالی به دو زبان شیرین Persian و En برگزار گردید چون آقای بابا میخواستن فصاحت لهجه انگلیش افراد خانواده رو بسنجند که به سلامتی رو سفید گردیدیم.

و اما شعر:

طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف _____ گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف‏
طرف کرم ز کس نبست این دل پرامید من _____ گر چه سخن همی برد قصه‏ء من به هر طرف‏
از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد _____ وه که درین خیال کج عمر عزیز شد تلف‏
ابروی دوست کی شود دستکش خیال من _____ کس نزدست ازین کمان تیر مراد بر هدف‏
چند به ناز پرورم مهر بتان سنگدل _____ یاد پدر نمی‏کنند این پسران ناخلف‏
من به خیال زاهدی گوشه‏نشین و طرفه آنک _____ مغبچه‏ای زهر طرف می‏زندم به چنگ و دف‏
بی‏خبرند زاهدان نقش بخوان و لا تقل _____ مست ریاست محتسب باده بخواه و لا تخف‏
صوفی شهر بین که چون لقمه‏ء شبهه می‏خورد _____ پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق _____ بدرقه‏ء رهت شود همت شحنه‏ء نجف‏

از شما چه پنهان درموقع خوانده شدن برخی از اشعار (شما خونید همه ش )روی مبارک به مثال لبو گردیده بود و این شیطونا هم هی سر به سرم میذاشتن :دییییی

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد